۩☆ولایت امیر المومنین علی(ع)☆ ۩

امیر المومنین علی (ع)فرمودند: فخر کردن انسان به خودش، نشانه کم عقلى او مى باشد.


۩☆ولایت امیر المومنین علی(ع)☆ ۩

بسم الله الرحمن الرحیم

ارزش هر مکتب فکرى و اعتقادى، به توانایى آن در اقناع دیگران و پاسخ‌گویی به سوالات و اشکالات آنان است
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
﴿قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ﴾
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
۞ای قلم از قدرتی غالب بگو
از علی بن ابی طالب بگو
از علی مرد سیاست مرد دین
از علی تنها ترین مرد زمین
بیعت ما دوستان عین ولاست
زاده ی زهرا علی روح خداست
عده ای از همرهان جاهل شدند
در حمایت از علی کاهل شدند
خاک شهر کوفه بر سرهایتان
پس چه شد ایمان و باورهایتان
پشت بر مولا زهرا کرده اید
هیچ و شرم از این شهیدان کرده اید
حرفی از اعماق ایمان می زنم
با لب و حلق شهیدان میزنم
سامری ها با قلم بت ساختند
فتنه در دامان دین انداختند
مکر داخل کفر خارج را ببین
رونق کار خوارج را ببین
دین فروشان قلعه در باور زدند
یک به یک پشت قلم اردو زدند
با اساس دین تسامح می کنند
پای ارزش ها تساهل می کنند
هدیه بر رقاصه ها واجب نبود
قدر عالم کمتر از مطرب نبود
تا که گردد فتنه و آشوب کم
جبهه ای ها باز باهم هم قسم
نائب مهدی ولی داریم و بس
شیعیان سید علی داریم و بس
۩۞۩ஜ۞۩ஜஜ۩۞۩ஜ۩۞۩ஜஜ


__________███
__ _█████____████
___████__████_███
__███____████__███
__███_███___██__██
__███__███████___███
___███_████████_████
███_██_███████__████
_███_____████__████
__██████_____█████
___███████__█████
______████ _██
______________██
_______________█
_████_________█
__█████_______█
___████________█
____█████______█
_________█______█
_____███_█_█__█
____█████__█_█
___██████___█_____█████
____████____█___███_█████
_____██____█__██____██████
______█___█_██_______████
_________███__________██
_________██____________█
_________█
________█
________█


ذکرها ایام هفته:
شنبه: یا رب العالمین
یکشنبه:یاذالجلال والکرام
دوشنبه:یا قاضی الحاجات
سه شنبه:یا ارحم الرحمین
چهارشنبه: یاحی ویا قیوم
پنج شنبه: لا اله الا الله الملک الحق المبین
جمعه: اللهم صل علی محمد وآل محمد

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار

bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان

Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها


۩☆ولایت امیر المومنین علی(ع)☆ ۩

امیر المومنین علی (ع)فرمودند: فخر کردن انسان به خودش، نشانه کم عقلى او مى باشد.


۵ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

موانع مهم اجابت دعا را بشناسید

 

موانع مهم اجابت دعا را بشناسید
 
موانع مهم اجابت دعا را بشناسید
 
محمدجواد قریمی
۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۵:۳۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
جمعیت زیادی دور حضرت علی علیه السلام حلقه زده بودند. مرد وارد مسجد شد و درفرصتی مناسب پرسید: یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟ علی(ع) در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال وثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد. مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید: اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ علی(ع) فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال وثروت را تو مجبوری حفظ کنی. نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست. -در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد،و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است،ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار! هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت‌ علی(ع) در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر ازمال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی برآن افزوده می‌شود. نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت‌ علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند. با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد. همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد. در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید: یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ امام دستش را به علامت سکوت بالا برد و فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد،پوسیده نخواهد شد. مرد آرام از جا برخاست و کنار دوستانش نشست؛ آن‌گاه آهسته رو به دوستانش کرد و گفت: بیهوده نبود که پیامبر فرمود: من شهر علم هستم و علی هم درِ آن! هرچه از او بپرسیم، جوابی در آستین دارد، بهتر است تا بیش از این مضحکه مردم نشده‌ایم، به دیگران بگوییم، نیایند! مردی که کنار دستش نشسته بود، گفت: از کجا معلوم! شاید این چند تای باقیمانده را نتواند پاسخ دهد، آن‌وقت در میان مردم رسوا می‌شود و ما به مقصود خود می‌رسیم! مردی که آن طرف‌تر نشسته بود،گفت: اگر پاسخ دهد چه؟ حتماً آن‌وقت این ما هستیم که رسوای مردم شده‌ایم! مرد با همان آرامش قلبی گفت: دوستان چه شده است، به این زودی جا زدید! مگر قرارمان یادتان رفته؟ ما باید خلاف گفته‌های پیامبر را به مردم ثابت کنیم. در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید، که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم دراین دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است. سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که… نهمین نفر وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود. نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید: یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند: علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعایخدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند. فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام را شنیدند که می‌گفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم! [منبع: کشکول بحرانی، ج۱، ص۲۷٫ به نقل از امام علی‌بن‌ابی‌طالب، ص۱۴۲
محمدجواد قریمی
۲۲ تیر ۹۳ ، ۱۳:۲۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
  • 11 معجزه بعد از عاشورا را بدانید ! این معجزات حتی در کتاب اهل سنت هم به آن اشاره شده است. معتبرترین کتاب ها، احادیث و روایات معجزاتی را از سالار شهیدان کربلا منعکس کرده اند تا حجت بر آنانیکه راه انکار را بر واقعه کربلا پیش گرفته اند به یقین تاریخی ترین حادثه عالم خلقت پی ببرند. 1 . آسمان خون گریه کرد نضره ازدیه گوید: هنگامى که حسین بن علی (علیهما السّلام) شهید شدند، آسمان خون بارید و ما همچنان می دیدیم که تمام اشیاء و اسباب ما مملو از خون است. همچنین جعفر بن سلیمان، روایت کرده که خاله‏ ام، ام سالم، گفت: بعد از شهادت مولا حسین(ع) بارانی همانند خون بر دیوارها و خانه ها می بارید. به من خبر داند که همین باران خون، در خراسان، شام و کوفه نیز باریده است. منبع: تهذیب الکمال ، المزی ، ج 6 ، ص 433 و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج 3 ، ص 312 ، 313 و الثقات ، ابن حبان ، ج 5 ، ص 487 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 227 – 228 . 2. برخورد ستارگان آسمان با یکدیگر عن عیسى بن الحارث الکندی می گوید: هنگامی حسین بن على (علیه السلام) را شهید کردند، تا هفت روز ، هر گاه که نماز عصر را می خواندیم می دیدیم آفتابی که بر دیوارهاى خانه ها می تابید به قدری قرمز بود که گویا چادر های سرخ است که بر آن کشیده اند ، و می دیدیم که برخی از ستارگان همدیگر را می زدند (با یکدیگر برخورد می کردند). منبع: تهذیب الکمال، المزی، ج 6، ص 432 – 433 و تاریخ الإسلام، الذهبی، ج 5 ، ص 15 و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج 3 ، ص 312 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 227 . 3 . اشک ریختن آسمان ابن سیرین گفت: آسمان برای هیچ کسی جز یحیی بن زکریا و حسین بن علی (علیهم السلام) گریه نکرده است. منبع: سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج 3 ، ص 312 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 225 – 226 4 . تاریک شدن دنیا خلف بن خلیفه از پدرش نقل می کند که گفت : زمانی که امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید ، آن قدر آسمان تاریک شد که هنگام ظهر ستاره های آسمان ظاهر شدند ؛ تا جائی که ستاره جوزا در عصر دیده شده و خاک سرخ از آسمان فرو ریخت. منبع: تهذیب الکمال ، المزی ، ج 6 ، ص 431 – 432 و تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 305 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 226 علی بن مسهر از جده اش نقل می کند که می گفت: هنگامی که امام حسین به شهادت رسید من دختری نوجوان بودم، آسمان چند شبانه روز درنگ نمود که گویا لخته خون بود. منبع: تهذیب الکمال ، المزی ، ج 6 ، ص 432 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 226 5 . سرخ شدن آسمان علی بن مدرک از پدر بزرگش اسود بن قیس نقل می کند که گفت: پهنه آسمان پس از شهادت امام حسین به مدت شش ماه سرخرنگ شده بود که ما آن را شبیه خون در آسمان مشاهده می کردیم، علی بن محمد مدائنی از وی سؤال کرد: چه نسبتی با اسود داری؟ گفت: او جد مادری من است گفت: به خدا سوگند که او راستگو و امانتداری بزرگ ومیهمان نواز بود. منبع: تهذیب الکمال ، المزی ، ج 6 ، ص 432 و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج 5 ، ص 15 و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج 3 ، ص 312 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 227 . یزید بن ابی زیاد می گوید: من چهارده ساله بودم که حسین بن علی به شهادت رسید گیاه ورس در بین لشکر به خاکستر تبدیل شد و پهنه آسمان قرمز رنگ شد شتری را لشکریان ذبح کردند آتش از گوشتش زبانه می کشید. منبع: تهذیب الکمال ، المزی ، ج 6 ، ص 434 – 435 و تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 305 و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج 3 ، ص 313 و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج 5 ، ص 15 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 230. 6 . دیوار دار الإماره خون گریه کرد حدثنی أبو یحیى مهدی بن میمون می گوید: هنگامى که سر مبارک امام حسین علیه السلام را در برابر ابن زیاد نهادند، دیدم که از دیوارهاى دارالاماره خون جارى می ‏گشت‏. منبع: تهذیب الکمال ، المزی ، ج 6 ، ص 433 – 434 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 229 . 7 . گرفتن خورشید هنگامى که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، خورشید گرفت و آن قدر تاریک شد که هنگام ظهر ستاره‏هاى آسمان ظاهر گردیدند . از این اتفاق چنین پنداشتم که قیامت برپا شده است! منبع: تهذیب الکمال ، المزی ، ج 6 ، ص 433 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 228 و تلخیص الحبیر ، ابن حجر ، ج 5 ، ص 84 و السنن الکبرى ، البیهقی ، ج 3 ، ص 337 . 8 . جاری شدن خون تازه از زیر سنگ ها ابو بکر بیهقى از معروف روایت کرده که ولید بن عبد الملک از زهرى پرسید سنگ‏هاى بیت المقدس در روز کشته شدن حسین بن على چه حالتى به خود گرفتند ، زهرى‏ گفت : به من خبر دادند که در روز شهادت حسین بن علی هر سنگى را که از زمین بر می داشتند در زیر او خون تازه می دیدند. منبع: تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج 2 ، ص 305 و تهذیب الکمال، المزی ، ج 6 ، ص 434 و سیر أعلام النبلاء، الذهبی ، ج 3 ، ص 314 و تاریخ الإسلام، الذهبی ، ج 5، ص 16 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 229 از ام حیان نقل است که گفت: روز شهادت حسین اسمان سه شبانه روز تاریک شد وهر کس دست به زعفران می زد دستش می سوخت و زیر هر سنگی در بیت المقدس خون دیده می شد. منبع: تهذیب الکمال، المزی ، ج 6، ص 434 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 229 9 . خاکستر شدن گیاه ورس (اسپرک) یزید بن ابی زیاد می گوید: من چهارده ساله بودم که حسین بن علی به شهادت رسید گیاه ورس در بین لشکر به خاکستر تبدیل شد . منبع: تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 305 و تهذیب الکمال ، المزی ، ج 6 ، ص 434 – 435 و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج 3 ، ص 313 و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج 5 ، ص 15 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 230 . ابن عیینه از مادر بزرگ پدری اش نقل می کند که گفت: هنگام شهادت حسین گیاه ورس را دیدم که تبدیل به خاکستر شد و در گوشتها آتش می دیدم. ورس: همان اسپرک است که گیاهى است شبیه به کنجد با برگ هاى سبز رنگ که از رنگ آن براى رنگ کردن لباس ها استفاده می ‏شود و در یمن زیاد می ‏روید و لباس ورسى ، لباس سرخ رنگ را گویند . 10. تلخ شدن گوشت شتر غنیمت گرفته شده از امام جمیل بن مره گوید: شترى از لشکرگاه حسین بن علی را در روز شهادت او غارت گرفتند ، و سپس او را نحر کرده و طبخ نمودند ، راوى گوید : گوشت او آن چنان تلخ شد که آنان نتوانستند از آن گوشت استفاده کنند. منبع: تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 306 و تهذیب الکمال ، المزی ، ج 6 ، ص 435 – 436 و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج 5 ، ص 16 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 231 . 11 . دیده شدن آتش درگوشت شتر غنیمت گرفته شده از حمید طحان روایت شده است که در قبیله خزاعه بودم، از جمله چیزهائى که از امام حسین علیه السلام چپاول شده بود و به آن قبیله آورده بودند، یک شتر بود. مردم آن قبیله گفتند: این شتر را نحر کنیم و یا معامله نمائیم ؟ کسى که شتر را آورده بود گفت: می خواهم آن را نحر کنید. منبع: وقال محمد بن عبد الله الحضرمی: حدثنا أحمد بن یحیى الصوفی، قال: حدثنا أبو غسان، قال: حدثنا، أبو نمیر عم الحسن ابن شعیب، عن أبی حمید الطحان، قال: کنت فی خزاعة فجاؤوا بشئ من ترکة الحسین فقیل لهم: ننحر أو نبیع فنقسم ؟ قالوا : انحروا ، قال : فجعل على جفنة فلما وضعت فارت نارا.

محمدجواد قریمی
۲۲ تیر ۹۳ ، ۱۳:۲۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر
به دنبال برنامه های جذاب حضرت آیت الله قزوینی در شبکه ولایت در باره امامت، بینندگان عزیز این شبکه درخواست کردند که این مطالب به صورت خلاصه شده در سایت قرار گیرد تا آنان بتواند به راحتی از این مطالب در مناظرات و مباحثات با مخالفان استفاده کنند. بدین منظور بر آن شدیم که مقاله ذیل تقدیم شیعیان و دوست داران اهل بیت عصمت و طهارت شود. در این مقاله مختصر به چند مطلب اساسی پرداخته می‌شود: 1. چرا مسلمان ها باید درخصوص مذهب خود تحقیق کنیم؛ 2. ادله شیعه برای بر حق بودن خود، چیست؟ 3. ادله شیعه بر خلافت بلافصل امیرالمومنین طبق قرآن و تفاسیر اهل سنت چیست؟ 4. ادله شیعه بر خلافت بلافصل امیرالمومنین طبق سنت صحیح پیامبر (ص) چیست؟ 5. ادله خلافت ابی بکر از دیدگاه اهل سنت چیست؟ چرا باید از مذهب تحقیق کنیم؟ آیا تحقیق در باره مذهب ضروری است؟ چرا باید مسلمانان در مذهب خود تحقیق کنند؟ مگر همه ما مسلمان نیستم و همه مسلمانان در صراط مستقیم الهی نیستند و به بهشت نخواهند رفت؟ در این بخش به این سؤال پاسخ داده خواهد شد. بشارت خداوند به بندگانی که بهترین راه را انتخاب می‌کنند در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که لزوم تحقیق و تفحص در عقیده را برای مسلمانان گوشزد می‌کند که ما به جهت اختصار به یک آیه اشاره می‌کنیم. خداوند رحمن و رحیم در قرآن کریم می‌فرماید: {فَبَشِّرْ عِبَادِی الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمْ اللهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الاَلْبَابِ}. الزمر: 17 – 18 بنابراین بندگان مرا بشارت ده، کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند، آنها کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند. لزوم تحقیق در مذهب، در روایات: در روایات شیعه و سنی نیز بر این مطلب تأکید شده است که هر مسلمانی باید در عقیده خود تحقیق کرده و بهترین راه و مذهب را بیابند و بر اساس آن زندگی نمایند که ما به یک روایت بسنده می‌کنیم: حدیث افتراق امت به 73 فرقه حدیث افتراق امت، از احادیث متواتری است که شیعه و سنی آن را در کتاب‌های خود با سندهای صحیح نقل کرده‌اند؛ از جمله ترمذی در سنن خود آورده است که پیامبر (ص) فرمودند: وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِینَ فِرْقَةً.... قَالَ أَبُو عِیسَى: هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ غَرِیبٌ مُفَسَّرٌ. سنن الترمذی: ج4، ص134 ح 2778. وصحّحه الحاکم المستدرک: ج 1 ص 6 امت من به هفتاد سه فرقه تقسیم خواهد شد. ترمذی از علمای بزرگ اهل سنت بعد از نقل حدیث می نویسد: سند روایت حسن (معتبر) است و حاکم نیشابوری هم بر صحت روایت شهادت می دهد. و یا در روایت دیگری میفرماید: وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِینَ مِلَّةً کُلُّهُمْ فِی النَّارِ إِلَّا مِلَّةً وَاحِدَةً. سنن الترمذی: ج 4 ص 135 ح 2779. امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد که تمام آنها اهل آتش جهنم هستند بجز یک فرقه. از این رو، بر ما لازم است راجع به مذهب صحیح و فرقه ناجیه در کلام رسول الله صلی الله علیه واله وسلم بحث و تحقیق بکنیم تا بتوانیم بهترین فرقه را انتخاب کرده و از آن پیروی کنیم. أدله شیعه بر فرقه ناجیه بودن خود تمام مذاهب اسلامی، ادعا کرده‌اند که آن‌ها فرقه ناجیه هستند و دیگران فرقه باطل. اما در این میان تنها مذهبی که برای اثبات ادعای خود از قرآن و سنت؛ حتی از کتاب‌های مخالفان خود دلیل و مدرک معتبر دارد، مذهب امامیه اثنی عشریه است. هر چند که این ادله بسیار گسترده است؛ اما به دلیل اختصار تنها به چند دلیل بسنده می‌کنیم: من مات بلا إمام مات میتة جاهلیة (هر کس بدون امام بمیرد به مرگ جاهلی مرده است) در صحیح مسلم از کتابهای معتبر دست اول اهل سنت آمده که رسول خدا (ص) فرمود: وَمَنْ مَاتَ وَلَیْسَ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً. صحیح مسلم: ج 6 ص 22 ح 4686. هرکس بمیرد و بر گردن او بیعتی نباشد به مرگ جاهلی مرده است. واحمد بن حبنل در مسند خود می‌نویسد: من مات بغیر إمام مات میتة جاهلیة. مسند أحمد ج 4 96. هرکس بدون امام بمیرد به مرگ جاهلی مرده است. تنها مذهبی که بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله امام زمان خود را می‌شناسد و همواره بیعت یک امام مشخص را بر گردن داشته، مذهب اثنی عشریه است؛ اما سایر مذاهب این چنین نیستند. خلفائی اثناعشر (جانشینان پیامبر صلی الله علیه واله وسلم دوازده نفر هستند) شیعه و سنی با سندهای صحیح و متواتر نقل کرده‌اند که رسول خدا صلی الله علیه وآله بارها تأکید کرده‌اند که جانشینان من تا قیامت تنها دوازده نفر خواهند بود؛ چنانچه مسلم در صحیح خود آورده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: إِنَّ هَذَا الأَمْرَ لاَ یَنْقَضِی حَتَّى یَمْضِیَ فِیهِمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً. صحیح مسلم، ج6، ص3، ح4598. این امر (اسلام) منقضی نمی‌شود تا اینکه دوازده خلیفه در بین آنها بگذرد (حکومت کند). طبق این روایت، خلفای واقعی رسول خدا صلی الله علیه وآله تا زمانی که اسلام هست، تنها دوازده نفر خواهند بود. به غیر از مذهب حقه اثنی عشریه، هیچ مذهب دیگری نتوانسته‌اند، این روایت را بر مذهب خود تطبیق دهند. تعدادی از علمای اهل سنت قاطعانه تصریح کرده‌اند که نتوانسته‌اند معنای این روایت را بفهمند و هیچ یک از علمای اهل سنت نیز معنای دقیق و قاطعی برای آن ذکر نکرده است؛ از جمله ابن حجر عسقلانی به نقل از ابن جوزی می‌نویسد: قد أطلت البحث عنه، وتطلّبت مظانّه، وسألت عنه، فما رأیت أحدا وقع على المقصود به. فتح الباری ج 13 ص 181. در باره این روایت تحقیق زیادی کردم و تمام احتمالات را ملاحظه کرده و از دیگران سؤال کردم؛ اما هیچ کسی را نیافتم که معنای قطعی این روایت را متوجه شده باشد. تنها مذهب شیعه است که می‌تواند این روایت را بر باورهای خود تطبیق دهد. خلافت حضرت علی (ع) از کتب اهل سنت پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام تنها مذهبی هستند که برای اثبات حقانیت مذهب خود، از قرآن، سنت، عقل و اجماع دلیل قطعی دارند که ما به اختصار به چند دلیل اشاره می‌کنیم: ولایة علی بن أبی طالب در قرآن آیات فروانی در قرآن کریم وجود دارد که به صورت مستقیم و غیر مستقیم می‌توان به آن‌ها برای اثبات ولایت و امامت امیرمؤمنان علیه السلام استناد کرد؛ از جمله: آیه ولایت {إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ ءَامَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَهُمْ رَ کِعُونَ}. المائدة: 55. سرپرست و صاحب امر شما، تنها خدا، پیامبر او و کسانى هستند که ایمان آورده اند؛ همانها که نماز را بر پا مى‌دارند، و در حال رکوع، زکات مى دهند. طبری در تفسیر خود به نقل از مجاهد نوشته است: {إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ} الآیة. نزلت فی علی بن أبی طالب تصدق وهو راکع. تفسیر الطبری ج 6 ص 390 این آیه در باره علی بن أبی طالب علیه السلام نازل شده است و او در حال رکوع صدقه داده است. همچنبن ابن أبی حاتم در تفسیر خود از عتبة بن أبی حکیم همین مطلب را نقل کرده است: تفسیر ابن أبی حاتم ج 4 ص1162. ابن تیمیه در باره تفسیر طبری و تفسیر ابن أبی حاتم گفته: تفاسیرهم متضمّنة للمنقولات التی یعتمد علیها فی التفسیر. منهاج السنة، ج7، ص179. تفسیر طبری و ابن ابی حاتم از تفاسیری است که روایات نقل شده در آن‌ها، در تفسیر قرآن قابل اعتماد هستند. آلوسی در باره شأن نزول این آیه گفته است: وغالب الأخباریّین على أنّ هذه الآیة نزلت فی‌علی‌کرّم اللّه‌وجهه. روح المعانی، ج6، ص167. اکثر صاحبان روایت، بر این باور هستند که این آیه در باره علی کرم الله وجهه نازل شده است. و همچنین گفته است: والآیة عند معظم المحدثین نزلت فی علی. روح المعانی، ج6، ص186. از دیدگاه بیشتر محدثین، این آیه در باره علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است. آیه ابلاغ {یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ} المائدة: 67. اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن؛ و اگر چنین نکنى، رسالت او را انجام نداده اى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، حفظ مى کند. ابن أبی حاتم در تفسیر خود از ابو سعید خدری نقل کرده است: نزلت هذه الآیة... فی علی بن أبی طالب. تفسیر ابن أبی حاتم، ج 4 ص1172. این آیه در باره علی بن ابی طالب نازل شده است. آلوسی در تفسیر خود می‌نویسد: روی ابن مردویه عن ابن مسعود قال کنا نقرأ على عهد رسول الله (ص): بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ إنّ علیّاً ولیُّ المؤمنین وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ. روح المعانی، ج6، ص193 ابن مردویه از ابن مسعود نقل می‌کند که ما در زمان رسول الله صلی الله علیه واله وسلم این آیه را اینگونه می‌خواندیم: آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علی ولی مومنین است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنین نکنى، رسالت او را انجام نداده اى. و سیوطی این روایت را این چنین نقل کرده است: بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ إنّ علیاً مَولَی المؤمنین وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ. الدر المنثور ج2ص298 و فتح القدیر ج 2 ص60 والمنار: ج 6ص463. آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علی مولای مومنین است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنین نکنى، رسالت او را انجام نداده اى. آیه اکمال دین {أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمْ الاِْسْلاَمَ دِیناً}. المائدة: 3 امروز، دین شما را برایتان کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم. خطیب بغدادی با سند معتبر نقل کرده است که این آیه بعد از معرفی امیرمؤمنان علیه السلام در غدیر خم، نازل شده است: وَهُوَ یَوْمُ غَدِیرِ خُمٍّ لَمَّا أَخَذَ النَّبِیُّ ﴿ص﴾ بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، فَقَالَ: " أَلَسْتُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ؟ "، قَالُوا: بَلَى یا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: " مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ "، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: بَخٍ بَخٍ لَکَ یَابْنَ أَبِی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلایَ وَمَوْلَى کُلِّ مُسْلِمٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: {الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ}. تاریخ بغداد ج8 ص284 روز غدیر خم، زمانی که پیامبر دست علی بن ابی طالب را گرفت، سپس فرمود: آیا من سرپرست مومنان نیستم؟ گفتند: بله ای رسول خدا! فرمود: هرکس که من مولای او هستم پس علی مولای اوست. پس از آن، عمر بن خطاب گفت: تبریک تبریک بر تو ای فرزند ابی طالب ؛ زیرا از این پس تو مولای من و مولای کل مسلمانان هستی، سپس این آیه نازل شد: امروز، دین شما را برایتان کامل کردم. ابن کثیر نقل کرده است که عمر خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام گفت: أصبحت الیوم ولی کل مؤمن. البدایة والنهایة ج 7 ص350. تو از این پس، سرپرست تمام موم--نان شدی. ولایت علی بن ابی طالب درسنت حدیث ولایت علمای اهل سنت با سندهای صحیح نقل کرده‌اند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: إنّ علیّا منّی وأنا منه وهو ولیّ کلّ مؤمن بعدی. به راستی علی از من است و من از او هستم و او سرپرست همه مؤمنان، پس از من است. حاکم نیشابوری پس از نقل این روایت گفته: صحیح على شرط مسلم. این روایت صحیح است و شرایط صحیح مسلم را دارد. المستدرک ج 3 ص 110. شمس الدین ذهبی نیز در تلخیص المستدرک این روایت را «صحیح» دانسته است. محمد ناصر الدین البانی نیز در باره این روایت گفته: صحّحه الحاکم الذهبی وهو کما قالا. این روایت را حاکم و ذهبی تصحیح کرده‌اند. این روایت، صحیح است همان‌گونه است که حاکم و ذهبی گفته‌اند. السلسلة الصحیحة، ج5، ص222. دلالت کلمه ولی بر خلافت برای فهم دقیق معنای کلمه «ولی» باید به سراغ کلمات خلفای اهل سنت در صدر اسلام برویم که آن‌ها از این معنا چه فهمیده است. ابن کثیر در البدایه والنهایه گفته است: قال ابوبکر: قد وُلِّیتُ أمرکم ولست بخیرکم. إسناد صحیح. البدایة والنهایة ج 6 ص 333. ابوبکر (در نخستین سخنرانی خود بعد از خلافت) گفت: من حاکم شما شدم؛ و حال آن که از شما بهتر نیستم. مسلم در صحیح خود نقل کرده است که عمر بن خطاب گفت: فلمّا توفّی رسول اللّه قال أبو بکر: أنا ولیّ رسول اللّه (ص)... ثُمَّ تُوُفِّیَ أَبُو بَکْر وَأَنَا وَلِیُّ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَوَلِیُّ أَبِی بَکْر. مسلم ج5 ص 152 ح 4468. زمانی که رسول خدا وفات کرد ابوبکر گفت: من جانشین رسول خدا هستم.... بعد ابوبکر فوت کرد من جانشین رسول خدا و جانشین ابوبکر شدم. روشن است که نمی‌توان معنای کلمه «ولی» را در این روایات به معنای «دوست»، «ناصر» و... گرفت؛ بلکه تنها می‌توان به معنای حاکم، خلیفه، سرپرست گرفت؛ زیرا اگر به معنای دوست باشد، این معنا استفاده می‌شود که ابوبکر و عمر گفته‌اند که تا رسول خدا زنده بود، ما با شما دوست نبودیم و الآن دوست شده‌ایم. حدیث الخلافة ابن أبی عاصم در کتاب السنۀ می‌نویسد که رسول خدا صلی الله علیه وآله خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: وأنت خلیفتی فی کلّ مؤمن من بعدی تو پس از من، جانشین من در میان همه مؤمنان هستی البانی در باره سند این روایت گفته: إسناده حسن. سند این روایت «حسن» است کتاب السنة لابن أبی عاصم، ص551. حاکم نیشابوری این روایت را این چنین نقل کرد است که رسول خدا صلی الله علیه وآله خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: إِنَّهُ لا یَنْبَغِی أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَأَنْتَ خَلِیفَتِی. شایسته نیست که من از میان مردم بروم؛ مگر این که شما جانشین من باشی. المستدرک ج3 ص133. البانی وهابی در باره سند این روایت می‌گوید: صحّحه الحاکم والذهبی وهو کما قالا. السلسلة الصحیحة ج 5 ص222. این روایت را حاکم و ذهبی تصحیح کرده است و این روایت صحیح است، همان‌گونه حاکم و ذهبی گفته‌اند. حدیث امامت ابونعیم اصفهانی با سند معتبر در کتاب معرفۀ الصحابه نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: انْتَهَیْتُ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی إِلَى السِّدْرَةِ الْمُنْتَهَى، فَأُوحِیَ إِلَیَّ فِی عَلِیٍّ بِثَلاثٍ: «أَنَّهُ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ، وَسَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ، وَقَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِیمِ». معرفة الصحابة، ج 3 ص 1587، هنگامی که در شب معراج به سدرة المنتهی رسیدم، خداوند به من در باره علی (ع) سه چیز وحی کرد: به راستی که او پیشوای پرهیزگاران، سردار مسلمانان و جلودار روسفیدان به سوی بهشت سرشار از نعمت خداوند است. این روایت معتبر است ؛ چنانچه حاکم نیشابوری گفته است: صحیح الاسناد. المستدرک ج3 ص138. سند این روایت صحیح است. ادله اهل سنت بر خلافت ابوبکر اثبات ولایت امیرمؤمنان علیه السلام از کتاب‌های اهل سنت، هدف اصلی ما بود؛ اما این کار زمانی کامل می‌شود که بطلان خلافت خلفای سه گانه نیز از کتاب‌های اهل سنت ثابت شود. در این بخش به این مهم خواهیم پرداخت. آیا نصی و حدیثی در خلافت ابوبکر وارد شده؟ با قاطعیت تحدی می‌کنیم که هیچ دلیلی از قرآن و سنت صحیح رسول خدا صلی الله علیه وآله؛ حتی از کتاب‌های اهل سنت برای مشروعیت خلافت ابوبکر، عمر و عثمان وجود ندارد؛ چنانچه در صحیح بخاری آمده است که عمر بن خطاب در زمان احتضارش گفت: إِنْ أَسْتَخْلِفْ فَقَدْ اسْتَخْلَفَ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی أَبُو بَکْرٍ وَإِنْ أَتْرُکْ فَقَدْ تَرَکَ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی رَسُولُ اللَّهِ (ص). صحیح البخاری، ج8، ص126، ح 7218. اگر جانشین انتخاب کنم کاری کرده ام که کسی که از من بهتر بود یعنی ابو بکر انجام داده است. واگر ترک کنم به درستی کاری کردم که کسی که بهتر از من بود یعنی رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ترک کرده نموده است. تفتازانی از بزرگترین دانشمندان علم کلام اهل سنت تصریح کرده است: والنص منتف فی حق أبی بکر. شرح المقاصد، ج5، ص255. هیچ نصی (دلیل قرآنی و روائی) در باره خلافت ابوبکر وجود ندارد. آیا اجماع بر خلافت ابوبکر منعقد شده؟ علمای اهل سنت وقتی دیده‌اند که نصی برای اثبات خلافت ابوبکر نیست، به اجماع پناه برده‌اند و ادعا نموده‌اند که صحابه با اجماع او را انتخاب کرده‌اند؛ در حالی این که ادعا نیز با صحیح‌ترین روایات اهل سنت سازگار نیست؛ چنانچه بخاری در صحیح خود نقل کرده است که عمر بن خطاب سخنرانی کرد و گفت: کَانَتْ بَیْعَةُ أَبِی بَکْرٍ فَلْتَةً... وَلَکِنَّ اللَّهَ وَقَى شَرَّهَا. وَلَیْسَ فیکم من تُقْطَعُ الْأَعْنَاقُ إلیه مِثْلُ أبی بَکْرٍ من بَایَعَ رَجُلًا من غَیْرِ مَشُورَةٍ من الْمُسْلِمِینَ فلا یتابع هو ولا الذی تابعه تَغِرَّةً أَنْ یُقْتَلَا. صحیح البخارى، ج 8، ص26، ح6830. مبادا کسی در میان شما باشد که همانند ابوبکر که کسانی به سوی او تمایل پیدا کنند؛ اگر با کسی بدون مشورت با مسلمانان بیعت شود، از او پیروی نمی‌شود؛ زیرا هم کسی که با او بیعت شده و هم کسی که بیعت کرده‌اند، خود را در معرض کشتن قرار می‌دهند. قرطبی از بزرگترین مفسران اهل سنت تصریح کرده است که عمر به تنهایی ابوبکر را انتخاب کرد و هیچ اجماعی در کار نبوده است: فإن عقدها واحد من أهل الحلّ والعقد فذلک ثابت... ودلیلنا: أنّ عمر – رض - عقد البیعة لأبی بکر ولم ینکر أحد من الصحابة ذلک. تفسیر القرطبی ج 1 ص 269. اگر خلافت توسط یکی از اهل حلّ و عقد شکل گرفت خلافت ثابت می‌گردد.... دلیل ما برای این مدعا این است که: عمر به تنهایی برای ابوبکر بیعت گرفت و هیچکدام از صحابه منکر نشدند. همچنین بخاری در صحیح خود از زبان عمر بن خطاب نقل کرده است که تمام انصار و نیز علی بن أبی طالب علیه السلام، زبیر بن عوام و تمام طرفداران آن‌ها با خلافت ابوبکر مخالف بودند: أَنَّ الأَنْصَارَ خَالَفُونَا وَاجْتَمَعُوا بِأَسْرِهِمْ فِی سَقِیفَةِ بَنِی سَاعِدَةَ، وَخَالَفَ عَنَّا عَلِیٌّ وَالزُّبَیْرُ وَمَنْ مَعَهُمَا... صحیح البخارى ج 8 ص 26 ح 6830 تمامی انصار با ما مخالفت کردند و در سقیفه بنی ساعده جمع شدند، و نیز علی (علیه السلام) و زبیر و کسانی که همراه آن‌ها بودند، با ما مخالفت کردند. و ابن تیمیه،‌ در منهاج السنۀ می‌نویسد: وکان أکثر بنی عبد مناف ـ من بنی أمیة وبنی هاشم وغیرهم ـ لهم میل قوی إلى علیّ بن أبی طالب یختارون ولایته. منهاج السنة ج 7 ص 47. بیشتر بنی عبد مناف ـ از بنی امیه و بنی هاشم و سایر قبایل ـ علاقه فراوانی داشتند که خلافت علی بن ابی طالب را بپذرند. و طبری و ابن أثیر در تاریخ شان نقل کرده‌اند که تمام انصار و یا بعضی از آن‌ها گفتند که ما تنها با علی بن أبی طالب علیه السلام بیعت می‌کنیم: فقالت الأنصار أو بعض الأنصار: لا نبایع إلاّ علیّاً. الکامل ج 2، ص 325 وتاریخ الطبری ج 2 ص 443. و در بخاری به نقل از عائشه آمده است که حضرت زهرا و امیرمؤمنان علیهما السلام تا شش ماه با ابوبکر بیعت نکردند: عن عائشة:... وَعَاشَتْ ]فَاطِمَةُ[ بَعْدَ النَّبِیِّ (ص) سِتَّةَ أَشْهُر... وَلَمْ یَکُنْ علی یُبَایِعُ تِلْکَ الأَشْهُرَ. صحیح البخارى ج 5 ص82 ح 4240 و ح 4241 (حضرت زهرا سلام الله علیها) بعد از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم شش ماه زنده بود... و علی در این مدت هرگز با او (ابوبکر) بیعت نکرد. و ابن حزم اندلسی در باره اجماعی که علی بن أبی طالب علیه السلام آن را قبول نداشته باشد، گفته است: ولعنة اللّه على کلّ إجماع یخرج عنه على بن أبى طالب ومن بحضرته من الصحابة. المحلى ج 9 ص 345. لعنت خداوند بر هر اجماعی که علی بن ابی طالب علیه السلام و اصحابی که در محضرش هستند در آن جمع حضور نداشته باشند. آیا در خلافت ابوبکر دموکراسی حاکم بود وبه زور متوسل نشدند؟ بخاری در صحیح خود به نقل از عائشه می‌نویسد که عمر بن خطاب در زمان انتخاب ابوبکر مردم را می‌ترساند و در میان مردم نفاق وجود داشت: خَوَّفَ عُمَرُ النَّاسَ وَإِنَّ فِیهِمْ لَنِفَاقًا. صحیح بخاری، ج4، ص195، ح 3669. و طبری در تاریخ خود می‌نویسد که عمر بن خطاب پس به خلافت رسیدن ابوبکر می‌گفت: ما هو إلاّ أن رأیت أسلم، فأیقنت بالنصر. تاریخ الطبری ج 2 ص 458. هنگامی که قبیله اسلم را که دیدم یقین به پیروزى پیدا کردم. قبیله اسلم همان قبیله چماق به دست می باشد که از مردم به زور برای خلیفه بیعت می گرفت. آیا نماز ابوبکر به جای پیامبر دلیل بر خلافت اوست؟ علمای اهل سنت وقتی دیده‌اند که دست شان از دلیل و نص خالی است، به قضیه نماز خواندن ابوبکر در زمان بیماری رسول خدا صلی الله علیه وآله استناد کرده‌اند و می‌گویند که اگر او شایستگی خلافت دنیوی را نداشت، رسول خدا صلی الله علیه وآله او را به امامت نماز که امامت اخروی است نمی‌گماشت؛ در حالی که طبق روایت صحیح بخاری هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله فهمید که ابوبکر به مسجد رفته تا امامت جماعت را به عهده گرفته است، برای این که برای او طرفدارانش دستاویزی برای آینده نشود، به مسجد رفت و ابوبکر را کنار زد و ابوبکر کناری ایستاد و تنها مکبر بود و با صدای بلند تکبیر می‌گفت: وَأَبُو بَکْر یُسْمِعُ النَّاسَ التَّکْبِیرَ. صحیح البخاری ج 1 ص 174 ح 712. ابوبکر صداى تکبیر را به مردم مى رساند. همچنین در کتاب‌های اهل سنت آمده است که تعدادی از صحابه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله به دستور آن حضرت امام جماعت بوده‌اند. ابی داود در سنن خود می‌نویسد: اسْتَخْلَفَ ابْنَ أُمِّ مَکْتُومٍ یَؤُمُّ النَّاسَ وَهُوَ أَعْمَى. سنن أبی داود ج 1 ص 143 ح 595. پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم ابن امّ مکتوم را که شخصی نابینا بود به امامت مردم در نماز برگزیدند. حتی علمای اهل سنت تصریح کرده‌اند که خود رسول خدا صلی الله علیه وآله پشت سر عبد الرحمن بن عوف نماز خوانده است: النبی (ص) صَلَّى خَلْفَ عبد الرحمن بن عَوْفٍ. مصنف ابن أبی شیبة ج 2 ص 119 ح 7170. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم پشت سر عبدالرحمن بن عوف نماز خواند. پس اگر نماز گذاردن کسی به جای پیامبر (ص) دلیل بر خلافت اوست، چرا عبد الله بن ام مکتوم و یا عبد الرحمن بن عوف جانشین پیامبر (ص) نشدند؟ از این گذشته، علمای اهل سنت نقل کرده‌اند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: من أصل الدین الصلاة خلف کل بر وفاجر. سنن الدارقطنی ج 2 ص 44 ح 1747. جواز نماز خواندن پشت سر هر نیک و بدکاری، از اصل دین است. خلافت عمر بن خطاب پیش از این خواندیم که علمای اهل سنت برای اثبات مشروعیت خلافت ابوبکر، به اجماع استدلال کرده‌اند، حال سؤال این است که اگر مبنای خلافت با شورا و اجماع صحابه است،چرا عمر توسط ابوبکر نصب شد، چرا برای انتخاب او نیز شورا تشکیل نشد؟ ابن أثیر در اسد الغابه می‌نویسد که ابوبکر گفت: إنی استخلفت علیکم بعدی عمر بن الخطاب، فاسمعوا له وأَطیعوا أسد الغابة ج 4 ص 180، نشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت ابوبکر گفت: من بعد از خودم بر شما عمر بن خطاب را جانشین قرار دادم، حرف شنو و مطیع او باشید. و ابن حبان در کتاب الثقات می‌نویسد که ابوبکر در هنگام انتخاب عمر گفت: اللهم ولیته بغیر أمر نبیک. الثقات ج 2 ص 193 خدایا من عمر را بدون اجازه پیامبرت، ولی امر مسلمان‌ها قرار دادم هنگامی که ابوبکر، عمر بن خطاب را انتخاب کرد، صحابه به شدت اعتراض کردند؛ چنانچه ابن أبی شیبه می‌نویسد: أن أبا بکر حین حضره الموت أرسل إلى عمر یستخلفه فقال الناس: تستخلف علینا فظاً غلیظاً، ولو قد ولینا کان أفظ وأغلظ، فما تقول لربک إذا لقیته وقد استخلفت علینا عمر. المصنف ج 8 ص 574. وقتی ابوبکر در حال احتضار قرار گرفت، کسی را به دنبال عمر فرستاد تا او را جانشین خود کند، مردم گفتند: کسی را بر ما مسلط می‌کنی که خشن و بد اخلاق است، اگر او حکومت را به دست گیرد، سخت‌گیرتر و خشن‌تر خواهد شد، جواب خدا را چه خواهی داد که عمر را بر ما مسلط می‌کنی؟ سند این روایت صحیح و تمام روات آن ثقه هستند: وکیع بن الجراح: ثقة. تقریب التهذیب ج 2 ص 283. إسماعیل بن أبی خالد: ثقة. تقریب التهذیب ج 1 ص 93. زُبید بن الحارث: ثقة، ثقة. تهذیب التهذیب ج 3 ص 268. همچنبن ابن سعد به نقل از عائشه می‌نویسد که علی بن أبی طالب علیه السلام و طلحه نیز اعتراض کردند: لما حضرت أبا بکر المتوفی استخلف عمر فدخل علیه علی وطلحة فقالا من استخلفت قال عمر قالا فماذا أنت قائل لربک قال بالله تعرفانی لأنا أعلم بالله وبعمر منکما. الطبقات الکبری ج 3 ص 196. وقتی زمان مرگ ابو بکر فرا رسید، عمر را به جانشینی خویش انتخاب کرد ؛ پس علی و طلحه به نزد او آمده و گفتند: چه کسی را انتخاب کرده ای؟ پاسخ داد عمر را! گفتند: با این کار، پاسخ پروردگارت را چه خواهی داد؟ ابوبکر گفت: خدا را به من میشناسانید؟ من به خدا و به عمر از شما دانا تر هستم. سند این روایت نیز صحیح است: الضحاک بن مخلد. وثقه ابن معین والعجلی
محمدجواد قریمی
۲۲ تیر ۹۳ ، ۱۲:۲۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
در این دیدار صمیمی و آکنده از معنویت، این دو عالم ربانی ضمن بررسی مسائل و رویدادهای مهم جهان اسلام و آخرین تحولات عراق و مسائل مربوط به حوزه های علمیه، به مباحث فقهی و اعتقادی پرداختند. به گزارش شیعه آنلاین، اخبار رسیده از شهر مقدس قم حاکی از آن است که مرجع عالیقدر حضرت آیت الله شیخ «لطف الله صافی گلپایگانی» به دیدار حضرت آیت الله سید «صادق شیرازی» دیگر مرجع عالیقدر رفت. گفته می شود این دیدار در شامگاه روز جمعه، 12 ماه مبارک رمضان 1435 هجری قمری برابر با 20 تیر 1393 در بیت حضرت آیت الله شیرازی صورت گرفت. قابل ذکر است، در این دیدار صمیمی و آکنده از معنویت، این دو عالم ربانی ضمن بررسی مسائل و رویدادهای مهم جهان اسلام و آخرین تحولات عراق و مسائل مربوط به حوزه های علمیه، به مباحث فقهی و اعتقادی پرداختند. لازم به ذکر است،‌ تا به این لحظه جزئیات بیشتری از این دیدار و محتوای آن منتشر نشده است
محمدجواد قریمی
۲۲ تیر ۹۳ ، ۱۱:۵۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر